هشت بهشت

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ هشت بهشت خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

خدا


پیش از اینها فکر میکردم خدا

خانه ای دارد کنار ابر ها

مثل قصر پادشاه قصه ها

خشتی از الماس خشتی از طلا

پایه های برجش از عاج و بلور

بر سر تختی نشسته با غرور

ماه برق کوچکی از از تاج او

هر ستاره پولکی از تاج او

اطلس پیراهن او آسمان

نقش روی دامن او کهکشان

رعد و برق شب طنین خنده اش

سیل و طوفان نعره ی توفنده اش

دکمه ی پیراهن او آفتاب

برق تیر و خنجر او ماهتاب

هیچ کس از جای او آگاه نیست

هیچ کس را در حضورش راه نیست

پیش از اینها خاطرم دلگیر بود

از خدا در ذهنم این تصویربود

آن خدا بی رحم بود و خشمگین

خانه اش در آسمان دور از زمین

بود ،اما میان ما نبود

مهربان و ساده و زیبا نبود

در دل او دوستی جایی

نداشت مهربانی هیچ معنایی نداشت

هر چه میپرسیدم از خود از خدا

از زمین از اسمان از ابر ها

زود می گفتند این کار خداست

پرس و جو از کار او کاری خطاست

هر چه می پرسی جوابش آتش است

آب اگر خوردی جوابش آتش است

تا ببندی چشم کورت می کند

تا شدی نزدیک دورت میکند

کج گشودی دست ،سنگت می کند

کج نهادی پا ی لنگت می کند

تا خطا کردی عذابت می دهد

در میان آتش آبت می کند

با همین قصه دلم مشغول بود

خوابهایم خواب دیو و غول بود

خواب می دیدم که غرق آتشم

در دهان شعله های سرکشم

در دهان اژدهایی خشمگین

بر سرم باران گرز آتشین

محو می شد نعره هایم بی صدا

در طنین خنده ی خشم خدا

نیت من در نماز ودر دعا

ترس بود و وحشت از خشم خدا

هر چه می کردم همه از ترس بود

مثل از بر کردن یک درس بود ..

مثل تمرین حساب و هندسه

مثل تنبیه مدیر مدرسه

تلخ مثل خنده ای بی حوصله

سخت مثل حل صد ها مسئله

مثل تکلیف ریاضی سخت بود

مثل صرف فعل ماضی سخت بود

تا که یک شب دست در دست پدر

راه افتادیم به قصد یک سفر

در میان راه در یک روستا

خانه ای دیدیم خوب و آشنا

زود پرسیدم پدر اینجا کجاست

گفت اینجا خانه ی خوب خداست

گفت اینجا می شود یک لحظه ماند

گوشه ای ختوت نمازی ساده خواند

با وضویی دست ورویی تازه کرد

گفتمش پس آن خدای خشمگین

خانه اش اینجاست ؟اینجا در زمین؟

گفت :آری خانه ی او بی ریاست

فرشهایش از گلیم و بوریاست م

هربان و ساده و بی کینه است

مثل نوری در دل آیینه است

عادت او نیست خشم و دشمنی

نام او نور و نشانش روشنی

خشم نامی از نشانی های اوست

حالتی از مهربانی های اوست

قهر او از آشتی شیرینتر است

مثل قهر مهربان مادر است

دوستی را دوست معنی می دهد

قهر هم با دوست معنی می دهد

هیچ کس با دشمن خود قهر نیست

قهری او هم نشان دوستی ست

تازه فهمیدم خدایم این خداست

این خدای مهربان و آشناست

دوستی از من به من نزدیکتر

از رگ گردن به من نزدیکتر

آن خدای پیش از این را باد برد

نام او راهم دلم از یاد برد

آن خدا مثل خیال و خواب بود

چون حبابی نقش روی آب بود

می توانم بعد از این با این خدا

دوست باشم دوست ،پاک و بی ریا

می توان با این خدا پرواز کرد

سفره ی دل را برایش باز کرد

می توان در بارهی گل حرف زد

صاف و ساده مثل بلبل حرف زد

چکه چکه مثل باران راز گفت

با دو قطره صد هزاران راز گفت

می توان با او صمیمی حرف زد

مثل یاران قدیمی حرف زد

می توان تصنیفی از پرواز خواند

با الفبای سکوت آواز خواند

می توان مثل علف ها حرف زد

با زبانی بی الفبا حرف زد

می توان در باره ی هر چیز گفت

می توان شعری خیال انگیز گفت

مثل این شعر روان و آشنا

تازه فهمیدم خدایم این خداست

این خدای مهربان و آشناست

دوستی از من به من نزدیک تر

از رگ گردن به من نزدیک تر

قیصر امین پور


[ بازدید : 206 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 24 اسفند 1394 ] [ 15:45 ] [ a*b n*s t*h ]

[ ]



دود بود و دود بود و دود بود


گل میان آتش نمرود بود


شعله می پیچید برگرد بهار


خون دل می خورد تیغ ذوالفقار


یك طرف گلبرگ اما بی سپر


یك طرف دیوار بود و میخ در


میخ یاد صحبت جبریل بود


شاهد هر رخصت جبریل بود


قلب آهن را محبت نرم كرد


میخ از چشمان زینب شرم كرد


شعله تا از داغ غربت سرخ شد


میخ كم كم از خجالت سرخ شد


گفت با در رحم كن سویش مرو


غنچه دارد سوی پهلویش مرو


حمله طوفان سوی دود شمع كرد


هرچه قوت داشت دشمن جمع كرد


روز رنگ تیره ی شب را گرفت


مجتبی چشمان زینب را گرفت


پای لیلی چشم مجنون می گریست


میخ بر سر می زد و خون می گریست


جوی خون نه تا به مسجد رود بود


دود بود ودود بود و دود بود


شاعر:حسن لطفی


[ بازدید : 233 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ شنبه 22 اسفند 1394 ] [ 16:47 ] [ a*b n*s t*h ]

[ ]

رفته بودم سر حوض.....


رفته بودم سر حوض تا ببینم شاید

، عکس تنهایی خود را در آب...

آب در حوض نبود ماهیان می گفتند

: هیچ تقصیر درختان نیست ظهر دم کرده تابستان بود

پسر روشن آب، لب پاشویه نشست و

عقاب خورشید، آمد اورا به هوا برد که برد


[ بازدید : 227 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 4 اسفند 1394 ] [ 19:57 ] [ a*b n*s t*h ]

[ ]

بدون شرح


تا به حال کاغذ دستت رو بریده؟

دیدى وقتى کاغذ دستت رو میبره

اذیتت میکنه

میسوزه

اعصابت خورد میشه

از فکرت هم بیرون نمیره

اما وقتى چاقو دستت رو میبره

بعد از چند دقیقه فراموش میکنى

در واقع کاغذ از چاقو برنده تر نیست

بلکه فقط تو انتظار آسیب دیدن از کاغذ رو نداشتی

حکایت بعضی آدم ها هم همین طوریه ...


[ بازدید : 213 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 4 اسفند 1394 ] [ 19:53 ] [ a*b n*s t*h ]

[ ]

در خیالات خودم......


در خیالات خودم

در زیر بارانی که نیست

می رسم با تو به خانه

از خیابانی که نیست

می نشینی روبرویم

خستگی در میکنی

چای می ریزم برایت

توی فنجانی که نیست....

ادامه......


در خیالات خودم

در زیر بارانی که نیست

می رسم با تو به خانه

از خیابانی که نیست

می نشینی روبرویم

خستگی در میکنی

چای می ریزم برایت

توی فنجانی که نیست

باز میخندی و می پرسی

که حالت بهتر است ؟

باز می خندم که خیلی

گرچه می دانی که نیست

شعر می خوانم برایت

واژه ها گل می کند

یاس و مریم می گذارم

توی گلدانی که نیست

چشم می دوزم به چشمت

می شود آیا کمی

دستهایم را بگیری

بین دستانی که نیست؟

وقت رفتن می شود

با بغض می گویم نرو

پشت پایت اشک می ریزم

در ایوانی که نیست

می روی و خانه

لبریز از نبودت می شود

باز تنها می شوم با

یاد مهمانی که نیست

رفته ای و بعد تو

این کار هر روز من است

باور اینکه نباشی

کار آسانی که نیست ...


[ بازدید : 226 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 4 اسفند 1394 ] [ 19:52 ] [ a*b n*s t*h ]

[ ]

حکایت


جوانی به حکیمی گفت: وقتی همسرم را انتخاب کردم، در نظرم طوری بود که گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده است. وقتی نامزد شدیم، بسیاری را دیدم که مثل او بودند. وقتی ازدواج کردیم، خیلی‌ها را از او زیباتر یافتم. چند سالی را که را با هم زندگی کردیم، دریافتم که همه زن‌ها از همسرم بهتراند.

حکیم گفت: آیا دوست داری بدانی از همه این‌ها تلخ‌تر و ناگوارتر چیست؟

جوان گفت: آری.حکیم گفت: اگر با تمام زن‌های دنیا ازدواج کنی، احساس خواهی کرد که سگ‌های ولگرد محله شما از آن‌ها زیباترند.

جوان با تعجب پرسید: چرا چنین سخنی می‌گویی؟

حکیم گفت: چون مشکل در همسر تو نیست. مشکل اینجا است که وقتی انسان قلبی طمع‌کار و چشمانی هیز داشته باشد و از شرم خداوند خالی باشد، محال است که چشمانش را به جز خاک گور چیزی دیگر پُر کند. آیا دوست داری دوباره همسرت زیباترین زن دنیا باشد؟

جوان گفت: آری.

حکیم گفت: مراقب چشمانت باش...


[ بازدید : 205 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 4 اسفند 1394 ] [ 19:51 ] [ a*b n*s t*h ]

[ ]

ما مال اون نسلیم که...



[ بازدید : 257 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 4 اسفند 1394 ] [ 19:51 ] [ a*b n*s t*h ]

[ ]

چرا


عصر یک جمعه دلگیر دلم گفت بگویم
بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است
چرا آب به گلدان نرسیده است
چرا لحظه باران نرسیده است
هر کس که در این خشکی دوران
به لبش جان نرسیده است به ایمان نرسیده است
و هنوزم که هنوز است ، غم عشق به پایان نرسیده است
بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید
بنویسد که هنوزم که هنوز است
چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است
چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است
خداوند گواه است دلم چشم به راه است
ودرحسرت یک پلک نگاه است
ولی حیف نصیبم فقط آه است
تویی آئینه ،روی من بیچاره سیاه است
وجا دارد از این شرم بمیرم که بمیرم
عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار
دل هر بی دل آشفته شود حس


[ بازدید : 387 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 22 شهريور 1394 ] [ 3:03 ] [ a*b n*s t*h ]

[ ]

چرخه


قبل از تولد و برای بدنیا اومدن ؛ خودمون رو در دریایی از آب قرار میدهیم
بعد از تولد و برای زندگی، در اقیانوسی از هوا
و با مردن ، در میان خروارها خاک ...
امیدوارم این چرخه رو با آتش تکمیل نکنیم.
خدایا پناه بر تو از این دنیای پر از هوا
خدایا در این سفر پر بلا ، آب و باد و خاک را تحمل کرده ام ؛
از آتش به تو پناه می برم
خدایا من یک مسافرم...

[ بازدید : 385 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 22 شهريور 1394 ] [ 3:00 ] [ a*b n*s t*h ]

[ ]

اهل ایرانم


اهل ایرانم
روزگارم بد نیست
کشوری دارم من
که به اذعان خود غربیها
قدرت اول این منطقه است
چه کسی بود صدا زد تحریم ؟!
چه کسی بود صدا زد لوزان !
سخن از افراط و سخن از تفريط است
من در این آبادی
دیپلماتی را دیدم
که همه اش میخندید
و رییسی که مرا اهل جهنم دانست
وبه من گفت که دلواپس چی هستی تو؟
رو به او کردم و با فرم ملیحی
که خودش میداند
همزبان گشتم و با او به سخن بنشستم
و برایش گفتم
آنچه را میدانم:
دل من آرام است
و دگر نیست دلم دلواپس
من خدایی دارم که دراین نزدیکی است
و دلم قرص به مردی است بزرگ
رهبری دارم من
رهرو راه علی (ع)
رهبری دارم من
که در این ورطه وانفسایی
و در این طوفانها
چشم در چشم دل او بستم
و دلم چون یک کوه
تکیه دارد به دل دریایش!
تو بگو یک ذره
تو بگو یک لحظه
نیستم دلواپس
چون که بعد از الله
كه خدا حفظ كند آقا را
بگو ان شاءالله
چشم اميد به دستان على دارم من
او بگويد همگى ميجنگيم
او بخواهد همگى ميميريم
او اگر امر كند
انتقام فدك و كرب و بلا را يكجا
ما از اين دشمن دون ميگيريم!

[ بازدید : 382 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 22 شهريور 1394 ] [ 2:55 ] [ a*b n*s t*h ]

[ ]

سلام


نمایش این مطلب تنها به اعضا امکان پذیر است
ابتدا ثبت نام کنید يا وارد شويد

[ بازدید : 308 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 17 شهريور 1394 ] [ 17:57 ] [ a*b n*s t*h ]

[ ]

خدا


به مادرم گفتم اخر این خدا کیست .

که هم در خانه ماست وهم نیست.

تو گفتی مهر بان تر از خدا نیست.

دمی از بندگان خود جدا نیست.

چراهرگز نمی اید به خوا بم؟

چراهرگز نمی گوید جوابم؟

نماز صبحگاهت راشنیدم

تورا دیدم خدایت راندیدم

به من اهسته مادر گفت فرزند!

خدارا در دل خود جوی یک چند

خدادر رنگ وبو ی گل نهان است

بهار وباغ وگل از او نشا نه است

خدا در پاکی ونیکی است ،فرزند!

بود در روشنی هاخداوند.

شاعر:پروین دلت ابادی


[ بازدید : 321 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 29 مرداد 1394 ] [ 16:10 ] [ a*b n*s t*h ]

[ ]

خدا مشغول است


وخداوند هم در طبیعت به کار هندسه مشغول است.

گیاه آلوئه پلی فیلا - Aloe Polyphylla - یکی از گیاهان سبزی است که به صورت مارپیچ رشد می‌کند و در حد نهایت رشد خود، تقارن زیبایی را پدید می‌آورد .



[ بازدید : 322 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 29 مرداد 1394 ] [ 16:09 ] [ a*b n*s t*h ]

[ ]

عمر شاپرک


http://ih1.redbubble.net/work.118760.11.flat,550x550,075,f.dragonfly-on-a-mexican-flower.jpg


انشاالله عمرتان مثل عمر سنجاقک ها نباشد ، چون آنها فقط ۲۴ ساعت عمر می کنند.
... راستی اگر تو یک سنجاقک بودی و فقط یک روز فرصت زندگی کردن داشتی چه می کردی ؟
ایا باز هم بی هدف پای تلویزیون از این شبکه به آن شبکه می رفتی ؟
چقدر پای تلفن وقتت را به صحبت های بیهوده می گذراندی و یا بی انگیزه در خیابانها می گشتی ؟
کدام کارها را در اولویت قرار می دادی ؟
آیا باز هم کار نیمه تمامی را برای فردا می گذاشتی ؟
ایا باز هم حسرت گذشته و غصه آینده را می خوردی ؟
تو فقط امروز را داری !
امروزی که دیروز و فردا ندارد !
امروزی که بعنوان یک شانس " یک موقعیت "یک هدیه به تو داده شده تا هست بشوی !
خودت را ابراز کنی ...تمام قابلیتها و توانائیها رابه کار گیری تا از خودت و بودنت لذت ببری
روزی که باید در آن کارهای احسن بنحو احسن انجام بدهی .
تو وقت جبران خطا و ادای حق پایمال شده را نداری
پس حواست را جمع کن تا حق را ناحق نکنی و حال و هوائی را مه آلود نکنی !
امروز را دریاب
۲۴ ساعت یک فرصت طلائی است و تو باید از آن به اندازه یک عمر بهره ببری
" اگر میدانستی که تمام دنیای سنجاقک یک شبانه روز است " بیشتر به ارزش شب و روزهایت پی می بردی ...


[ بازدید : 938 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 29 مرداد 1394 ] [ 16:08 ] [ a*b n*s t*h ]

[ ]

ده کرامت مبارک


نامگذارى اول تا یازدهم ذیقعده یعنى فاصله میان ولادت فاطمه معصومه(س) و حضرت امام رضا(ع) را دهه ی کرامت نامیده اند

دهه کرامت یادآور لطیف‌ترین علائق و مهر و وفاهای کم‌نظیر یک خواهر نسبت به مقام شامخ و معنوی برادر است.

مهر و وفایی که خواهر مهربان و دلداده را به هجرت وادار نموده و غربت و بیماری و مرگ در فصل جوانی را برای او آسان کرده است.

مهربانی که جز در مورد امام حسین و حضرت زینب (علیهما‌السلام) سابقه ندارد.

دهه کرامت تداعی کننده عزم و قاطعیت و اراده آهنین زنان بزرگ و بانوان و الامقام و گرانقدر جهان می‌باشد.

دهه کرامت یادآور تمام خوبی‌هاست. و یادآور جمال انسانی است

دهه کرامت یادآور زهرا و زینب (علیهما‌السلام) است.


[ بازدید : 258 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 29 مرداد 1394 ] [ 16:06 ] [ a*b n*s t*h ]

[ ]

یک تست مفید


آرامش داشته باشید و ساکت بنشینید.

1- در متن زیر C را پیدا کنید. از مکان نمای موس استفاده نکنید.


OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO COOOOOOOOOOOOOOO
OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO

2- اگر درمتن بالا C را پیدا کردید، حالا 6 را پیدا کنید.


9999999999999999999 9999999999999999 9999999999999999 9999999999999999
9999999999999999999 9999999999999999 9999999999999999 9999999999999999
9999999999999999999 9999999999999999 9999999999999999 9999999999999999
9999699999999999999 9999999999999999 9999999999999999 9999999999999999
9999999999999999999 9999999999999999 9999999999999999 9999999999999999
9999999999999999999
9999999999999999 9999999999999999 9999999999999999


3- حالا حرف N رابیابید. کمی مشکل‌تر از قسمت‌های بالا می‌باشد.


MMMMMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMMMMMMMMMMMM MNMMMM
MMMMMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMM
MMMMMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMM
MMMMMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMM
MMMMMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMM


این یک شوخی نیست.
اگر قادر بودید که این سه تست را پشت سر بگذارید، شما دیگر هیچ وقت نیاز به دکتر اعصاب و روان نخواهید داشت.
مغز شما عملکرد خوبی دارد و ازبیماری آلزایمر در امان خواهید بود


[ بازدید : 281 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 29 مرداد 1394 ] [ 16:05 ] [ a*b n*s t*h ]

[ ]

ارث


از استاد خوشنویسی مون سوال کردم : آیا خوش خط بودن ارثیه ؟
استاد با اطمینان جواب داد : خیر ! آنچه به ارث می رسه قوّت دست هست نه خوش خط بودن . اگه شما به دانش آموزان کلاس اول نگاه کنید متوجه می شید بعضیهاشون از همون روز اول ، مداد رو خیلی محکم بین انگشتهاشون می گیرند ، در حالی که بعضیهاشون نمی تونند این کار رو بکنند . افرادی که قلم رو محکم به دست می گیرند در زمینه ی خوشنویسی استعداد دارند ....


[ بازدید : 284 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 29 مرداد 1394 ] [ 16:02 ] [ a*b n*s t*h ]

[ ]

توی شیعه


فرض کن حضرت مهدی(عج)به تومیهمان گردد،

ظاهرت هست چنانکه خجالت نکشی؟!

باطنت هست پسندیده صاحب نظری؟!

خانه ات لایق او هست که مهمان گردد؟!

لقمه ات در خور او هست که نزدش ببری؟!

پول بی شبهه و سالم ز همه دارائیت داری؟!

آنقدر که یک هدیه برایش بخری؟!

حاضری گوشی همراه تو را چک بکند؟!

با چنین شرط که در حافظه اش دستی نبری!!

واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران

میتوان گفت ترا شیعه ی اثناء عشری؟!



[ بازدید : 218 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 29 مرداد 1394 ] [ 16:00 ] [ a*b n*s t*h ]

[ ]

کاش...


کاش من یک بچه آهو می شدم

می دویدم روز وشب در دشت ها

توی کوه ودشت وصحرا روز وشب

می دویدم تاکه می دیدم تو را

کاش روزی می نشستی پیش من

می کشیدی دست خو د را بر سرم

شاد می کردی مرا با خنده ات

دوست بو دی با من و خوا هرم

چون که روزی مادرم می گفت تو

دوست با یک بچه اهو بوده ای

خوش به حال بچه اهویی که تو

توی صحرا ضامن او بوده ای

پس بیا من بچه آهو می شوم

بچه اهویی که تنها مانده است

بچه اهویی که تنها و غریب

درمیان دشت وصحرا مانده است

روز وشب در انتظارم پس بیا

دوست شو بامن مرا هم ناز کن

بند غم را از از دو پای کوچکم

بادست مهربانت باز کن


[ بازدید : 213 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 29 مرداد 1394 ] [ 15:59 ] [ a*b n*s t*h ]

[ ]

قرآن مخالف شیطان


آیا می دانید که اگر شما در حال حمل قرآن باشید؟

شیطان دچار درد شدید در سر میشود؟

و باز کردن قرآن،شیطان را تجزیه می کند؟

و با خواندن قرآن،به حالت غش فرو میرود.؟

و خواندن قرآن باعث در اغما رفتنش میشود؟

و آیا شما می دانید که هنگامی که می خواهید؟

این پیام را به دیگران ارسال کنید...

شیطان سعی خواهد کرد تا شما را منصرف کند؟

فریب شیطان را نخور!

پس این حق را دارید که این پست رو کپی کنید.

و توی وبلاگاتون بذارید.....

"التماس دعا"



[ بازدید : 224 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 29 مرداد 1394 ] [ 15:57 ] [ a*b n*s t*h ]

[ ]

ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]